حسادت یک سردار به مقام یک جوان + عکس
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۸۰۸۵۶۲
در دومین محفل «عصر حماسه» گرامیداشت یاد شهید عباس دانشگر با عنوان «جوان مؤمن انقلابی », همرزمان شهید دانشگر خاطراتی از رشادتهای این شهید مدافع حرم را بیان کردند.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، دومین محفل «عصر حماسه»، گرامیداشت یاد یکی از جوانترین شهدای مدافع حرم شهید «عباس دانشگر» با عنوان «جوان مؤمن انقلابی» برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سردار اباذری بهعنوان اولین سخنران پشت تریبون حاضر شد و در سخنانی به وصیتنامه شهید دانشگر اشاره کرد و با بیان اینکه «هر بار وصیتنامه شهید دانشگر را میخوانم, نمیتوانم جلوی اشکهای خود را بگیرم», گفت: اگر بخواهید عباس دانشگر را بشناسید باید به خودش مراجعه کرده و از خودش سؤال کنید.
وی ادامه داد: باور من این است که وقتی یک جوان قرن بیست و یکمی و دهه هفتادی دست به قلم میشود و این گونه وصیتنامهای را مینویسد, یک دستی پشت نوشتن این وصیتنامه بوده و کسی این نوشته را هدایت میکند. جالب است دکتر سبحانی یکی از اساتید مطرح که سابقه 40ساله سخنرانی و تدریس دارد به من گفت که «من دهها سخنرانی رفتم و در تمامی آنها وصیتنامه این شهید را تفسیر کردم».
جانشین فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) اظهار کرد: وقتی دستنوشتهها و وصیتنامه شهید دانشگر را میخوانید این سؤال در ذهن انسان بهوجود میآید که چه اتفاقی افتاده است که یک جوان میگوید «سیاهی گناه چهرهام را لخت و کسل کرده است». اولین علامت این است که همه دهه هفتادیها و دهه هشتادیها میتوانند به نقطهای برسند که بزرگان به مقامشان غبطه بخورند.
سردار اباذری افزود: من هم هر از گاهی به حال و مقام شهید دانشگر غبطه میخورم و گاهی این غبطه به حسادت منجر میشود و به خود میگویم «نکند داری به عباس حسادت میکنی؟» او چنان کاری کرد که ما را عقب زد و به درجه عالی رسید. علت رسیدن به این درجه تواضع و بیادعابودنش بود.
اولین قدم عباس این بود که پا روی خودش گذاشت و همین موجب شهادتش شد
وی با اشاره به جملات اول وصیتنامه شهید دانشگر که مینویسد «آخر من کجا و شهدا؟» گفت: بهنظر من این جمله عباس را شهید کرد و اگر او این جمله را ننوشته بود ممکن بود الآن کنار ما حضور داشت. من همیشه فکر میکردم که پیش خدا کوپنی دارم و میتوانم خرج کنم اما بعد از شهادت عباس فهمیدم که اینطور نیست. اولین قدم عباس این بود که پا روی خودش گذاشت و همین موجب شهادتش شد. همچنین اخلاص عباس نیز یکی از عوامل دیگر بود که او را بالا برد.
سردار اباذری عنوان کرد: اگر عباس زنده بود منشأ اثرات زیادی بود اما آنقدری که امروز عباس نورانیت و اثرگذاری دارد در زمان حیاتش نداشت و این از خصلت شهدا است. مهمترین درد شهید دانشگر داشتن درد بود و او دردمند بود.
جانشین فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) با بیان این موضوع که امروز ابزار حکمرانی در جهان از ابزار سنتی برگشته و با ابزار دیگری حکمرانی میشود, تصریح کرد: در جهان امروز مهم نیست که دولت داشته باشی یا نه, زیرا جهان توسط کسانی اداره میشود که افکار عمومی را در دست دارند و عباس این را فهمیده بود و با تکیه بر منظومه فکری حضرت آقا در این مسیر قدم برمیداشت.
عباس دانشگر نگران و دغدغهمند بود و نمیتوانست آرام بنشیند
علی پاجانی از همرزمان شهید دانشگر نیز به ویژگیهای این شهید اشاره کرد و گفت: عباس بسیار خندهرو بود اما در اواخر حیاتش دیگر آن عباس خندان نبود. او همیشه در حال حرکت بود و آرام و قرار نداشت. عباس دغدغه داشت و تشویش در چهرهاش نمایان بود.
وی ادامه داد و گفت: من چندین بار وصیتنامه عباس را خواندم و نکات بسیار ارزشمندی را از وصیتنامهاش یاد گرفتم. او در بخشی از وصیتنامهاش میگوید که «خدایا، به ما حرکت بده!»، این حرف بزرگی است و به ما میگوید که باید غفلت و تنبلی را کنار بگذارید.
پاجانی بیان کرد: او نگران و دغدغهمند بود و نمیتوانست آرام بنشیند. او دلش علاوه بر اینکه با مردم خودمان بود, با مردم سوریه و یمن و شهدای منا بود و همین دغدغهمندی بود که او را بالا کشید و به درجه عالی رساند.
شهید دانشگر یک قهرمان دهه هفتادی برای همه نسلها است
مجتبی حسینپور همرزم دیگر شهید دانشگر از دیگر سخنرانان این مراسم بود. او گفت: از نگاه من و در زندگی پنجسالهای که در دانشگاه با او داشتم اولین اتفاقی که عباس را بهعنوان جوان مؤمن انقلابی معرفی میکند, انتخابهای بزرگ است.
وی افزود: عباس در دوره نوجوانی انتخاب میکند که مسجدی شود و بعد در مسجد انتخاب میکند که بسیجی باشد و در برههای که میخواهد آینده زندگیاش را انتخاب کند در حالی که در دانشگاه دولتی در رشته کامپیوتر قبول شده بود اما دانشگاه امام حسین(ع) را انتخاب میکند، از همان روزهای اول ورودش به دانشگاه شروع به مطالعه کتابهای حجیم و تخصصی میکند. عباس قرار نبود که مانند بقیه باشد و انتخابهایی که داشت با توجه به دغدغهاش بود. او با توجه به همه دغدغهای که نسبت به شهرش سمنان داشت در دانشگاه ماندن را انتخاب کرد و در دوران ابتدایی خدمتش در دانشگاه نیز انتخاب میکند که در همه عرصهها حضور داشته باشد و در وسط جبهه جنگ نرم مبارزه کند، اما او به همین اندازه هم بسنده نکرد.
همرزم شهید دانشگر با بیان اینکه عباس قهرمان و الگو برای همه جوانان است, گفت که او یک قهرمان دهه هفتادی برای همه نسلها است و هیچ نویسندهای تاکنون نتوانسته دیالوگهایش را بنویسد و هیچ کارگردانی هم نتوانسته زندگی او را تا شهادتش قاببندی کند.
حسینپور گفت: عباس یک گمشده داشت و در ذهنش دغدغههای زیادی وجود داشت. چیزی که او را عباس میکند همان دغدغه و درد است. او هم در حوزه نظامی و در حوزه فرهنگی دغدغه داشت.
وی با اشاره به اینکه عباس همیشه در حال حرکت است و تمامشدنی نیست, اظهار کرد: در اواخر عباس فهمید که انتخابهایی که دارد جسمش جوابگوی آن انتخابها نیست و آن موقع بود که خدا آن را انتخاب کرد و قشنگترین انتخاب برای او رقم خورد و عباس یک پایانی را برای یک آغاز رقم زد.
عباس قبل از اینکه دغدغه مردم سایر کشورها داشته باشد دغدغه مردم خودش را داشت
مهرداد پاکار از دیگر همرزمان شهید عباس دانشگر آخرین سخنران این مراسم بود. او در ابتدای سخنانش ضمن تقدیر از خبرگزاری تسنیم برای اهتمام به برگزاری چنین مراسماتی گفت: همه اتفاق نظر داریم که شهید دانشگر در زمان خودش ناشناخته بود اما وقتی به سخنان حضرت آقا مراجعه میکنیم متوجه میشویم که شهدای مدافع حرم کسانی بودند که در زمان خود شناختهشده بودند و این ما بودیم که ظرف وجودیمان تحمل این چنین افرادی را نداشت و خودمان را گم کرده و حواسمان به خودمان نبود و امروز است که این شهید و سایر شهدا راه را به ما نشان میدهند و لازم است چشمانمان را باز کنیم و در این راه قدم برداریم.
وی ادامه داد: فعالیتهای جسمی و فکری عباس توأم با اعتقاد بود و هرگاه کار و فعالیتهای ما توأم با اعتقاد باشد, کار به سرانجام میرسد. شهید دانشگر ولایتمدار بود و تمام و سعی در اجرای فرامین رهبری داشت. زمانی که حضرت آقا به دانشگاه تشریففرما میشد عباس آنقدر گریه میکرد که تمام وجودش یکپارچه آتش میشد و تمام صحبتهای آقا را گوش میکرد و بلافاصله پس از آن سعی در اجرا کردن آن داشت. همچنین هر روزی که حضرت آقا سخنرانی داشتند عباس آن را با دقت گوش میداد و شبها تا دیروقت صحبتها را بررسی میکرد و با دوستان در خصوص بیانات آقا صحبت میکرد.
پاکار عنوان کرد: اکنون این شبهه مطرح میشود که؛ چرا ما با اینکه در جامعه اینهمه گرفتاری داریم رزمندگان ما به جبهه مقاومت رفتند؟ جواب آن است که عباس, رزمندگان و شهدای مدافع حرم قبل از آنکه مدافع حرم باشند مدافع وطن هستند.
وی در همین زمینه با خاطرهای از شهید دانشگر گفت: بعضی موقعها در دانشگاه میدیدیم که عباس غیبش زده, بعد متوجه شدیم که او به حاشیه تهران رفته و مناطقی را که افراد بیبضاعت زندگی میکنند شناسایی و به آنها کمک میکرد. عباس برای جوانان و ناموس کشور هزاران کیلومتر از شهرش فاصله گرفت و رفت و قبل از اینکه دغدغه مردم سایر کشورها را داشته باشد دغدغه مردم خودش را داشت.
وصیتنامه شهید دانشگر تنها یک جمله نیست بلکه مبانی فکری نظام اسلامی است
همرزم شهید دانشگر گفت: شهید دانشگر بهعنوان جوان مؤمن انقلابی گفتمان نوین اسلامی را تشکیل داد و پیشقدم تشکیل تمدن اسلامی در دنیا شد، چرا؟ چون یکی از مصادیق این موضوع این است که در اربعین کسانی که عکس عباس را دیدند متحول شدند.
وی با اشاره به وصیتنامه شهید دانشگر گفت که بخش عمده این وصیتنامه برگرفته از کتاب حرکت مرحوم حائری است و بهنظر من وصیتنامه عباس باید در دانشگاهها تدریس شود. او به منظومه فکری امامین انقلاب و منظومه فکری استاد شهید مطهری مسلط بود. وصیتنامه شهید دانشگر تنها یک جمله نیست بلکه مبانی فکری نظام اسلامی است.
پاکار اظهار کرد: یک روز به من گفت که "احساس میکنم از لحاظ فکری و اعتقادی باید ارتقا پیدا کنم". آنجا بود که پیشنهاد ثبتنام در حوزه علمیه را داد و ما در حوزه علمیه ثبتنام کردیم و به حوزه میرفتیم. او همزمان که در دانشگاه فعالیت داشت و برای اولین بار تدریس در دانشگاه را شروع کرد. عباس یک مربی تمامعیار بود و یک هفته قبل از اعزام فرمانده یکی از گروهانهای دانشگاه شد.
در انتهای این برنامه از ایثار و فداکاری خانواده شهید دانشگر تقدیر و تجلیل بهعمل آمد.
منبع: تسنیممنبع: مشرق
کلیدواژه: جام جهانی روسیه برجام حمایت از کالای ایرانی کره شمالی دانشگر شهدای مدافع حرم شهید شهید مدافع حرم محمد دانشگر مدافع حرم مدافعان حرم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۸۰۸۵۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
غیرتی که در خون غلتید
اردیبهشت که میآید با خودش عطر بهارنارنج میآورد و اقاقیا، تا کوچه و خیابان را پُر کند از عطر سحرانگیز بهار، اما از ساعت ۹ شب ۸ اردیبشهت سال گذشته دیگر گلهای اقاقیای خیابان عظیمیان سبزوار بوی خون میدهند، بوی خون غیرت که بر اثر اصابت ضربات چاقو از سینه حمیدرضا الداغی بر سنگفرش خیابان ریخت تا از دختری در برابر مزاحمت چند مرد جوان دفاع کند.
هنوز یک ساعتی به شروع مراسم بزرگداشت اولین سالگرد شهید غیرت، حمیدرضا الداغی مانده که به گلزار شهدای سبزوار میرسم. با خودم میگویم تا گلزار شلوغ نشده به مزار شهید الداغی بروم. فاتحهخوان از کنار مزار شهدا میگذرم و همزمان با مادر شهید الداغی سر مزار میرسم. قطرههای گرم اشکهای مادر شهید الداغی، روی سنگ قبر سرد پسرش میچکد.
دلتنگتم عزیز مادر...
پیرزن دیگری آن طرف نشسته و با سوز دل، پسرش را صدا میزند؛ حمیدرضا پسرم، دلتنگتم عزیز دل مادر. سیل اشک، دیگر نمیگذارد قربان صدقه پسرش برود. چند نفری سعی میکنند تا مادر شهید را آرام کنند، اما پیرزنی رنجور و نحیف همان طور که با انگشتان چروکیده و لاغرش تصویر شهید الداغی را نوازش میکند گویی با خودش زمزمه میکند: مادر که باشی دلت آتش میگیرد وقتی جگر گوشهات را زیر خروارها خاک میببینی. هنوز بعد گذشت ۴۰ سال، داغ شهیدم تازه است.
شهیدغیرت پسر همه مادران است
پیرزن، چادر را روی سرش مرتب میکند و در حالیکه سعی میکند با کمک عصا از جایش بلند شود، پوستری که تصویر شهید الداغی روی آن نقش بسته را با احتیاط روی سینهاش میگذارد. دست یخزده پیرزن را در میان دستانم میگیرم و میپرسم شما مادر شهید هستید، اما چرا به جای عکس پسر شهیدتان عکس شهید الداغی را در آغوش گرفتید؟ پیرزن در حالی که آرام آرام از مزار دور میشود میگوید: شهیدغیرت پسر همه مادران سبزوار است.
خیلی نمیگذرد که به یکباره گلزار پر میشود از جمعیتی که مقصدشان مزار شهید الداغی است. همزمان صدای نوحهسرایی مداح از بلندگوها میآید که میخواند: کوچه به حرف آمده، چند نفر یه یک نفر!
مرگش انتخاب بود، اتفاق نبود
وقتی مداح میخواند: مرگش انتخاب بود، اتفاق نبود، تکانهای شانههای مردانه چند جوان از میان جمعیت توجهم را جلب میکند.
نزدیکشان میشوم. کمی که آرام میگیرند با چشمانی اشکبار نگاهم میکنند و یکی از آنها پُربغض میگوید این که ببینی آن وقت شب در خیابانی خلوت ۲ پسر میخواهند ۲ دختر را با خودشان ببرند، بایستی و باغیرت از ناموس دفاع کنی، این که با خوردن اولین ضربه چاقو به قلبت پا پس نکشی، این که تا آخرین لحظه پای غیرتت بایستی، این واقعا انتخاب است نه اتفاق!
سوز نوحه مداح دوباره سیل اشک را به چشمان جوانها میآورد. پیرمردی با مهربانی دست بر روی شانه یکی از جوانان میگذارد و گوید: شما جوانید، دلتان پاک است. امن یجیب بخوانید خونهای شهدا پایمال نشود و اتفاقی که برای شهید الداِغی افتاد دوباره تکرار نشود.
الگوی سربداران
پیرمرد همچنان پدرانه سعی در آرام کردن جوانان دارد که خانمی محجبه نزدیکم میشود و بعد از اینکه مطمئن میشود خبرنگارم میگوید: شهید غیرت، کم حرفی نیست.
حفظ ناموس، حفظ امنیت خانواده، شهید الداغی جهانی شده، روحش شاد.
یک سال گذشت، اما یکسال با افتخار گذشت، با سربلندی سبزواریها گذشت که چنین جوانهایی را تقدیم کردند که برای ناموس شان بدون فکر کردن به مادیات و زندگی از جان میگذرند.
سبزوار شهر سربداران است سربداران جوانان ما را اینگونه بار آوردهاند. همه جوانها باید اینطور باشند و از غربگرایی دوری کنند. حجاب، حرمتِ حریم خانواده است. اگر آن دو دخترها حجابشان را رعایت میکردند، اگر آن موقع شب تنها بیرون نمیآمدند، اگر قانون خانواده را رعایت میکردند و اگر حرف بزرگتر خانواده را گوش میکردند آن اتفاق برای این شهید عزیز نمیافتاد. شهید الداغی جوان خوبی بود. ورزشکار و الگو بود و الگو ماند.
خیابان خلوتی که جهانی شد
میان شلوغی جمعیت، چشمم به مرد میان سالی میخورد که از جایش بلند میشود و صندلیاش را به خانمی با کودکی در آغوش میدهد.
وقتی از او میخواهم از شهید الداغی بگوید: خیره به تصویر شهید میگوید: شهید الداغی که رستگار شد، اما یک سال است که ما سبزواریها هر وقت به محل شهادت حمیدرضا الداغی، آن خیابان و آن پارک نزدیک میشویم غم سنگینی روی دل همه ما مینشیند.
خیابان عظیمیان و پارک بعثت که حالا به نام پارک شهید الداغی است یادآور رشادت جوانی است که با دست خالی برای دفاع از ناموس، مقابل دو نانجیب ایستاد و به نامردی شهید شد.
اما چه خوب فروشگاهی که به تازگی دوربین نصب کرده بود فیلم جنایت آن شب شوم را ضبط کرد تا حق شهید پایمال نشود؛ کار خدا بود که حماسه شهید در آن شب تعطیل و آن خیابان خلوت، جهانی شود.
شهید الداغی با نثار خونش حماسه آفرید همه شهیدان ما با نثار خونشان به ما زندگی دادند، اما شهید الداغی همه چیز به ما داد که رهبر معظم ما در وصفش میفرماید؛ دنیا را تکان داد.
همین حین مردی دیگری میگوید شهید الداغی نه شهید سبزوار که، شهید وطن است من و همسرم از رامسر برای سالگرد شهادت شهید حمیدرضا الداغی به سبزوار آمدیم تا تسلای دل مادرش باشیم که چنین پسر باغیرتی را تربیت کرد.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی